سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























چیچک

موهایم را می سپارم به باد

چشم می دوزم به دوردست ها

در انتهای آخرین کوچه ی دلتنگی...

همه من ،  می شود میل جرعه ای نگاه

اندیشه ام ، گم می شود در پسِ چشمانِ آفتابی ات

نبضم در میان دستانت

حرارتی بی انتها از جنسِِ تب

سرِانگشتانِ بی تابم را گرم

عطشِ بوسیدنت را

می گذارم پشتِ پنجره ی خیال

لبانم می شکفد

اما برای بوسیدن هیچ لبی غنچه نمی شود

تنها برای آغوشِ مردانه ی تــــو

لطافت زنانه ام بی نهایت می شود

نفس هایم را حبس می کنم کُنجِ حنجره ام

نکند خطِ اخم بیاندازد غیرتِ مردانه ات

تا حرف ، فقط حرفِ تــو باشد محبوب ِدلم

-تقدیر-


نوشته شده در شنبه 97/3/5ساعت 5:49 عصر توسط arda2| نظرات ( ) |